تجربه الهام حمیدی از غسال شدن
الهام حمیدی درباره تجربه بازی کردن در نقش یک غسال در فیلم «محیا» گفت: غسال بودن خیلی شغل شریف و البته پیچیدهای است اصلا نمیدانم چطور بگویم خیلی فضای عجیبی دارد خیلی آدم باید روحش بزرگ باشد. این فیلم دو سه بار به من پیشنهاد شد و من رد کردم چون از آن فضا میترسیدم. هیچ وقت هم نزدیک غسالخانه نرفته بودم حتی عزیزانم هم فوت شده بودند نزدیک نمیرفتم. از طرفی چون داخل خود غسالخانه هم فیلمبرداری داشتیم من برای اینکه آن نقش را بازی کنم باید میرفتم و با آدمها و محیط آشنا میشدم. آقای شهاب حسینی هم تماس گرفتند که حتما این نقش را قبول کن خیلی نقش خوب و متفاوتی است.
او ادامه داد: به هر حال قرارداد بستیم و پنجشنبه، جمعهها می رفتم کمی با فضای آنجا آشنا بشوم. آن زمان هیچی برایم مهم نبود. جنازههایی که آدم میبیند جوان، پیر همه جوره هست و تو احساس میکنی برای چه آنقدر داری میجنگی امکان دارد خودت فردا جای آن کسی که آنجا خوابیده باشی. به همین دلیل آدم را نسبت به خیلی از مسائلی که همیشه رویش تمرکز دارد و غصه میخورد و میجنگد، خونسرد میکند و خیلی از چیزها دیگر برایت مشکل نیست. روی من خیلی تاثیر مثبت گذاشت ولی خب تاثیرات منفی هم زیاد داشت. هنوز که هنوز است خیلی از صحنهها مثل فیلم جلو چشمم هست خیلی در روحیه ام تاثیر گذاشت. من بعد از آن کار تا چند ماه آدم عادی نبودم خیلی حالم بد بود.
در «سه درجه تب» رضا عطاران مخالف بازی من در آن نقش بود
در ادامه امیرعلی دانایی با بیان اینکه شما بازیگری هستید که در سریال های مهم چندین سال اخیر تلویزیون از "مسافری از هند" تا "زیر تیغ"، "یوسف پیامبر"، "شوق پرواز" و … بازی کردید و سیمرغ جشنواره فجر، جشن حافظ و تندیس خانه سینما را نیز در دست گرفتید اگر به گذشته برگردید چه چیزی را تغییر میدهید؟ الهام حمیدی را مورد پرسش قرار داد. حمیدی پاسخ داد: شاید یکسری کارها بوده که دوست نداشتم و فکر نمیکردم که بد بشود ولی رفتم و فیلم نتیجه و پایان خوبی برای من نداشت شاید آنها را انتخاب نمی کردم. ولی در کل رشته ما ریسک زیاد دارد. خب انها هم تجربه ای بوده است خیلی ناراحت نیستم ولی اگر جای جبران داشته باشد خب جبران می کنم.
حمیدی درباره بازی در نقشهای با شخصیت معصومانه و شکستن این قالب گفت: من خودم خیلی دوست داشتم از آن قالب بیرون بیایم ولی هیچ کارگردانی این ریسک را نمی کرد. اگر یادتان باشد کار «سه درجه تب» که باهم انجام دادیم یک کار طنز بود و نقش من نقش یک دختر خیلی اکتیو بود. همه مخالف بودند آقای شریفی نیا،رضا عطاران می گفتند چرا این نقش را باید الهام حمیدی بازی کند؟ این نقش اصلا مال الهام حمیدی نیست و بعدا که اجرا کردم رضا عطاران به من گفت چقدر در این نقش خوب بودی. همیشه خودم باید میرفتم با چنگ و دندان نقشهای متفاوت را انتخاب میکردم.
وی افزود: خدا را شکر میکنم توانستم نقشهای خوبی که خیلیها آرزویش را داشتند در این دوران بازی کنم . دهه 80 تا 90 طبق آمارگیری که در تلویزیون انجام شد من بهترین بازیگر ملودرام این دهه شناخته شدم.
عجول بودن بدترین خصوصیت اخلاقیم است
امیرعلی دانایی با این سوال که از رشته حسابداری تا بازیگری، این مسیر برای شما چطور پیش رفته است،الهام حمیدی را خطاب قرار داد و او پاسخ داد: رشته حسابداری یک رشته خشک، فنی و حساب، کتابِ ریاضی است، چیز هایی که من همیشه ازش متنفر بودم ولی خب رشتهای بود که خانواده خیلی علاقه داشتند که من ادامه دهم. تقریبا 99 درصد نوجوانها یا جوانهای ما به هنر علاقهمند هستند حالا میتواند به خاطر شهرت و یا قاب زیبایی باشد که همه از بیرون نگاهش میکنند. برای من هم همیشه علاقه ی باطنی بوده پدرم هم بازیگر قهار تئاتر بودند و من هم ادامه دادم. کلاسهای بازیگری رفتم و سعی کردم بیشتر بازیگری را دنبال کنم تا رشتهای که اصلا علاقه نداشتم که خدا کمک کرد توانستم به چیزی که می خواهم برسم.
حمیدی با اشاره به سریال «زیر تیغ» گفت: سریالی که خودم خیلی دوست داشتم "زیر تیغ" بود آن هم شاید به خاطر بازیگرهای دوستداشتنی که همیشه دوست داشتم کنارشان بازی کنم و این افتخار نصیبم شد و برای من یک کلاس درس بود.
بازیگر «خیلی دور، خیلی نزدیک» با بیان اینکه عجول بودنم باعث شده تصمیماتی بگیرم که بعدش پشیمان شوم، گفت: مهمترین تصمیم اشتباهم همان بود که در سن پایین گرفتم و منجر به یک ازدواج ناموفق شد. خب آن تصمیم خیلی برای من تجربه تلخی بود ولی باعث شد که خیلی چیزها را یاد بگیرم و پختهتر شوم.
دوست دارم دوباره شروع کنم
این بازیگر از مادر شدن به عنوان لذتی که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست یاد کرد و گفت: به هر حال آدم هر شغلی که دارد دوست دارن در آن شغل بدرخشد و به اوج ولی مادر شدن اصلا یک تجربه فوق العاده عجیب و غریبی است که با هیچی در دنیا نمیتوان مقایسه کرد.
وی ادامه داد: دوست دارم دوباره کار کنم. خیلی دلم تنگ شده چون بازیگری یک جورایی عشق است. رشته بازیگری آنقدر سخت و غیرقابل تحمل است که اگر واقعا عاشقش نباشی آدم نمیتواند و در این سه سال ترجیح دادم بیشتر به خانواده برسم. کارهایی پیشنهاد شد که متاسفانه نشد ولی دوست دارم دوباره شروع کنم.